just let it go

خدایا یاریم کن اگر چیزی شکستم دل نباشد!!


آنقدر چيزها اتفاق مي افتد که نمي دانم از کدامشان شروع کنم.

 

احساس مي کنم در فيلمي بازي مي کنم با حرکت تند.

 

 احساس مي کنم زمان به سرعت مي گذرد.

 

شايد براي اين است که روزها کوتاه و کوتاهتر مي شوند.

 

 گويي از کنار لحظه ها مي گذرم

 

 اين روزها بدون اينکه آنها را زندگي کرده باشم.

 

انساني هستم سرما خورده با خوشمزه ترين غذا

 

 که در دهانش عاري از هر گونه مزه و طعمي است.

 

همه چيز در ذهنم معلق است.

 

 در باره همه چيز ميتوانم بنويسم

 

 و لي نمي دانم

 

 چرا هميشه آنقدر طولش مي دهم که دير مي شود

 

 و موضوع اهميتش را از دست مي دهد.

 

آنوقت نوشتن مي شود يک ليوان چاي سرد

 

 که ديگر ميل نوشيدنش را ندارم.

 

 حالت آدمي را پيدا مي کنم

 

که دير سر قرارش رسيده باشد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در برچسب:,ساعت 16:28 توسط parya| |


Power By: LoxBlog.Com